15
نوشته شده توسط : شروین

این روزها هم چه خوش چه ناخوش و چه ملس می گذره.

این روزها همه چی فقط می گذره، زندگی خلاصه شده تو ریتم، لا اقل واسه من که اینطوریه!! کافیه صدای موزیکــ به گوشم بخوره. اینجاس که دیگه راه رفتن یادم میره با ریتم پرواز می کنم! می پرم ...

این روزها نتــ های خودمم حوصلمو ندارن تا می خوام برم چند سطر نت بنویسم عــُ ـقم می گیره.

این روزها کتاب ها به پام می افتن که شاید بخونمشون!

این روزها سرکشیهام زیادتر شدن. و گوش اطرافیانم داره چیزایی رو از زبانت من می شنوه که تا حالا عادت نداشته! مثل جمله ای که چند روز پیش در وصف حال یکی بدون هیچ کم و کاستی و با تمام مخلفات جلو مامانم از دهنم ول دادم! و قیافه اون بود که لحظه لحظه بیشتر شبیهه علامت تعجب می شد!!

این روزها همه چیز تا حدی مضــ ـحک شدن! خودمو می بینم که چه آسون دارم زندگی می کنم! و کمتر می نویسم! آدمی که هرروز حداقل یه خطــ چرت و پرت ردیف می کرد!

هر روز از جلو در مدرسه که رد می شم نیشخن می زنم و می گم به  تـ*** درست مثل اونروز که جلو معلم شیمیم این حرفو زدم! و قیافه بچه ها بود که می گفتن شروین!!!!!!! گوور بابای همش!

این روزهاس که بهم جرأت می ده و به بابام می گم نمی خوام با شماها زندگی کنم!!!

واااااااای که این روزها چه شگفتــ انگیزن!

این روزهاس که آرزو می کنم کاش یه قاتل بودم!

یه کلت داشتم و هرکی می رفت رو نروم رو آناً سایلنت می کردم!

این روزهاس که حتی قرص هایی که روانپزشک بهم داده دیگه تأثیری نداره و خوابم نمی کنه ...

شاید این افکار زیادی دارن تو هم دیگه می لولن!!! شاید باید از هم جداشون کنم. شاید احتیاج به recovery دارن.

این روزها دیگه احساس ندارم. این روزها درست مثل تو و کنارت رویه یه ابر دیگه دراز کشیدم و به حرکت ریتمیکــ و مضــــ ـحکــ مردم و دنیا می خندم!! به غم هاشون می خندم! به ناراحتــــِ نگاهشون می خندم!

این روزها تازززه داررم با شِِـــ ـروین واقعی دستـــــــــــــ می دم!

 





:: بازدید از این مطلب : 684
|
امتیاز مطلب : 671
|
تعداد امتیازدهندگان : 216
|
مجموع امتیاز : 216
تاریخ انتشار : 23 مرداد 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


<-CommentForm->